هواى اين روزهاى بغداد پايتخت عراق داغ داغ است و آسمانش بيشتر اوقات غبار آلود. هنوز ساعت ده صبح نشده دماسنج چيزى حدود ۴۴-۴۵ درجه سانتيگراد را نشان مىدهد. ظهر كه مىشود خيلى وقتها حرارت مىرسد به ۵۰ درجه در سايه!
اين اما شايد در برابر دماى صحنه سياسى كشور كه از زمان برگزارى انتخابات در پاييز گذشته همينطور بالا مىرود چيزى نباشد؛ دمايى كه در روزهاى پايانى ماه قبل ميلادى، يعنى تقريبا سه هفته پيش، باهجوم طرفداران مقتدى صدر روحانی با نفوذ شيعه به پارلمان و اشغال آن رسما به نقطه جوش نزديك شد.
اعتراض صدریها در ظاهر به نامزد نخست وزيرى جناح رقيب شيعه معروف به «چارچوب هماهنگى» بود. اما چيزى نگذشت كه با توييتهاى رهبرشان معلوم شد كه هدف چيزى فراتر از مخالفت با يك اسم است. آقاى صدر در توييتى به این حركت هوادارانش كه به دستور او و با شروع ماه محرم رخ مى داد لقب «ثورة عاشوراء» يا «انقلاب عاشورا» داد و خواهان انتخابات زودهنگام شد. او گفت اين «آخرين فرصت عراقیها» براى تغيير نظامى است كه از زمان سقوط صدام حسين شكل گرفته است.
اما مقتدى صدر دنبال چيست و چه مى خواهد؟ طرفدارانش چه فكر مى كنند و چه انتظارى دارند؟ آيا راهى براى خروج از اين اوضاع وجود دارد؟ چقدر ممكن است اين وضعيت عراق را به سمت جنگ «شيعه با شيعه» ببرد؟
من در روزهاى اخير اين سوالها را با خيلیها مطرح كردم. از شهروندان معمولى گرفته تا مقامات و سياستمداران عراقى. اما حقیقت این است که جواب صاف و پوستكندهای برای اين سئوالها وجود ندارد.
خيلیها به طعنه مىگويند ديگر تنها خدا سر از اين اوضاع در مياورد و يا اينكه براى پيش بينى آينده عراق در اين شرايط فقط بايد پيشگوى ماهرى بود. با اينحال شايد مرور اتفاقاتى كه كار را به اينجا رسانده و نگاه به جو كوچه و خيابان به درك وضعيت فعلى كمك كند.
روزنگار انتخاباتى كه به «انقلاب» رسيد
انتخابات پارلمانى عراق، دهم ماه اكتبر گذشته برگزار شد. يعنى تقريبا ده ماه پيش. نتايج تا حد زيادى دوراز انتظار بود. نمايندههاى مورد حمايت مقتدى صدر، ۷۳ كرسى را از آن خود كرده و گروههای ديگر شيعه كه رابطه نزديكترى با ايران دارند، بخش بزرگى از کرسیهاى خود را از دست داده بودند.
هنوز دو سه روز از اعلام نتايج نگذشته بود كه جناح شيعه رقيب آقاى صدر با تشكيل ائتلافى با عنوان «چارچوب هماهنگى» شروع به سازماندهى تظاهرات و تحصن در اطراف منطقه سبز بغداد کرد؛ محل بسياری از ساختمانهاى دولتى و سفارتخانهها. اعتراضشان به نتيجه انتخاباتى بود كه مى گفتند در آن تقلب شده است.
من همان موقع هم براى پوشش تحولات به بغداد سفر كرده بودم. همه چيز نشان از آن داشت كه عراق در آستانه ورود به يكى از مبهمترين دوران خود پس از سقوط صدام قرار گرفته است. تنش را مى شد به آسانى درمحلى كه هواداران «چارچوب هماهنگى» چادر زده و اطراق كرده بودند، حس كرد. بيشتر تظاهركنندگان ازاعضاى گروههاى مسلح شيعه و عضو حشد شعبى بودند كه در دو شيف روز و شب به قولى سنگر«تظاهرات» را حفظ مى كردند.
خواسته اصلی این گروه لغو نتايج انتخابات و برگزارى مجدد آن بود. و اينكه مصطفى كاظمى نخست وزير كنونى در مسندش نماند، چرا كه از نظر بعضى گروههاى مسلح شيعه، او درعمليات ترور قاسم سلیمانى فرمانده سابق نيروى قدس سپاه و ابو مهدى مهندس فرمانده ارشد حشدشعبى با آمريكاييیها همكارى كرده بود.
از فضاى ميدان آنطور بر مى آمد كه خود را آماده همه چيز كردهاند. همه حاضران در محل تظاهرات در ظاهر غير مسلح بودند، اما همان زمان گفته میشد كه زير چادرها پر از سلاح است؛ چادرهايى كه به شدت مراقب بودند مبادا رسانه ها از داخلشان عكس يا فيلم بگيرند.
همان زمان وراى دوربين يكى از فرماندهان ارشد حشد شعبى كه شاخه سياسى گروهش زير چتر «چارچوب هماهنگى» است، حاضر شد به بعضى سوالهايم پاسخ بدهد. وقتى از او درباره روند تشكيل دولت پرسيدم، با صراحت گفت: «ما داريم مىشويم مثل لبنان كه سالهاست دولت درست و درمانى نداشته. در عراق هم دولتى در كار نخواهد بود و اگر هم دولتى توسط آقاى صدر و همپيمانانش شكل بگيرد، به يك سال نرسيده سقوط خواهد كرد يا شايد هم چيزهاى بدترى اتفاق بيافتد.»
جوابش خيلى رکتر از آنى بود كه من و همكار عراقىام انتظار داشتيم، چرا كه اين فقط يك تحليل و پيشبينى ساده نبود، دقيقا شرايطى بود كه طرف مقابل آقاى صدر خود را براى آن آماده مىكردند يا شايد هم به نوعى در تداركش بودند.
نگاهى به چهره متعجب همكارم كردم و از مصاحبه شونده مان پرسيدم كه چرااينطور فكر مىكند. لبخندى زد و گفت: «خب خودت به مرور خواهى ديد چرا.»
همزمان با همه اينها اما مقتدى صدر در حال رايزنى با دو برنده ديگر انتخابات براى تشكيل دولتى بود كه او «حكومت اغلبيت وطنى» مى خواند و مشخص كرده بود كه حاضر نيست به «بازندگان» انتخابات، يعنى جناح مقابل شيعه سهمى در اين دولت بدهد.
احزاب طرف صحبتش، يكى حزب دموكرات كردستان به رهبرى مسعود بارزانى بود با ٣٣ كرسى در پارلمان و ديگرى حزب سنى تقدم به رهبرى محمد حلبوسى رييس پارلمان سابق، كه در ائتلافى با حزب سنى ديگربه نام عزم، مجموعا ٥١ نماينده در مجلس داشت.
همه چيز به نظر بر وفق مراد آقاى صدر و هم پيمانانش پيش مىرفت. ديدارهاى فشرده در حنانه نجف محل زندگى مقتدى صدر و همچنين در بغداد و اربيل درجريان بود تا «برندگان» انتخابات نامزدهاى رياست جمهورى و نخست وزيرى را انتخاب كنند.
جلسه اول پارلمان كه نماينده هاى صدرى كفن پوش در آن شركت كردند به صحنهاى براى خودنمايى و ضرب شصت نشان دادن صدریها تبديل شد و به رغم وقفهاى چند ساعته بهخاطر «بد شدن حال رييس سنى مجلس»، به نوعى با موفقيت پيش رفت.
با اينكه نماينده هاى «چارچوب هماهنگى» در اولين جلسه راى گيرى به طور كامل شركت نكردند، تعداد حاضران براى انتخاب رييس پارلمان كفايت مىكرد. بدين ترتيب محمد حلبوسى متحد آقاى صدر در سمتش ابقا شد. اما از آن به بعد هيچ چيز در روند تشكيل دولت پيش نرفت.
اول از همه انتخاب رييس جمهورى بود كه به در بسته خورد. حزب دموكرات كردستان، هوشيار زيبارى، از اعضاى ارشد اين حزب و وزير خارجه سابق عراق را به عنوان نامزد اين پست معرفى كرد. اما حزب اتحاديه ميهنى كه به نوعى متحد «چارچوب هماهنگى» بود با اين انتخاب مخالفت كرد و دست آخر هم دادگاه عالى عراق به يكباره حكم داد كه پرونده «فساد» آقاى زيبارى كه مربوط به دوران حضور او در دولت است، همچنان مطرح است و او صلاحيت لازم براى رياست جمهورى را ندارد.