این روزها بازار مناظره و گفتگوهای اینترنتی در ایران داغ است. حرفهایی که تا همین چند سال پیش تنها در پستوها گفته میشد، اکنون در برخی وبسایتهای خبری و برنامههای گفتوگو محور بصورت علنی در معرض دید هزاران مخاطب قرار میگیرد؛ برنامههایی که گاه چنان از خطوط قرمز رسانههای رسمی در ایران عبور میکنند که تصور میشود در خارج از ایران ضبط و منتشر شدهاند.
طرح موضوعاتی که زمانی خط قرمز بهشمار میرفت و امروز از سوی برخی کارشناسان و تحلیلگران مطرح میشود، این پرسشها را پیش کشیده که چه رخ داده که عبور از این خطوط و از جمله حتی نقد مستقیم رهبر جمهوری اسلامی ممکن شده است؟ آیا در سیاستهای رسانهای جمهوری اسلامی تغییری ایجاد شده است؟ نقش افکار عمومی و شبکههای اجتماعی در این تغییر چیست؟ و آیا این روند پایدار خواهد بود یا موقتی و کنترلشده است؟
این فضا البته بدون هزینه نیست. برنامه «دیالوگ ایران» در یوتیوب که در ایران کماکان فیلتر است، پس از انتشار گفتوگویی درباره جنگ ۱۲ روزه تعطیل و مدیر برنامه و یکی از مهمانان، نوید کلهرودی، بازداشت شد.
آقای کلهرودی در برنامه دیالوگ ایران گفته بود که «حکومت ایران پشتوانه مردمی ندارد و فروپاشی حکومت در ذهن مردم صورت گرفته» و مهمترین دلیل حمله اسرائیل به ایران همین بوده است.
او با مثالی از شوروی سابق گفته بود که حکومت شوروی در «جنگ یخچال و تلویزیون» به یخچالهای خالی باخت چرا که برخلاف تبلیغات تلویزیونی که حکومت ادعا میکرد قدرتمند است و موشک و … دارد، یخچال مردم خالی بود و مردم ایران نیز به چنین سرنوشتی مبتلا شدهاند.
حرفهای این کارشناس چند روز پس از پایان جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل در زمانی منتشر شد که حکومت ایران از رسانههای رسمی پیام اقتدار و پیروزی به مردم میداد.
در نمونهای دیگر، حاتم قادری گفت که پس از گفتوگو با کانال یوتیوبی «استودیو پات» به وزارت اطلاعات احضار شد. او گفت که «چند ساعت بازجویی شده است» و به او گفتهاند دیدگاههایش «انسجام ملی را از بین میبرد».
حسین رزاق، مدیر استودیو پات، نیز به بیبیسی فارسی گفت که چند بار احضار شده و «نیروهای امنیتی خواستهاند گفتوگوها پیش از انتشار به آنها ارائه شود»؛ درخواستی که به گفته او «از سوی استودیو پات پذیرفته نشده است.»
با وجود محدودیتها، همچنان کانالهای جدیدی برای گفتوگو راه اندازی میشوند، هرچند در بسیاری موارد اطلاعات دقیق و شفافی از گردانندگان و منابع مالی آنها اعلام نمیشود. این رسانهها در کنار وبسایتهای خبری هر هفته به طور متوسط دو تا سه مناظره در پلتفورمهای مختلف منتشر میکنند که بعضی از آنها در شبکههای اجتماعی بازتاب زیادی پیدا میکنند.
منبع تصویر،Getty Images
مناظرهها؛ از دیروز تا به امروز
اگر دوره کوتاه پس از پیروزی انقلاب ۵۷ و میزگردهای پرشور تلویزیونی اول انقلاب را در نظر نگیریم، ایران برای حدود ۳۰ سال فاقد مناظرههای چالشی و آزاد بود. شاید بتوان گفت مناظرههای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ نقطه عطفی در زمینه بحث آزاد بود هرچند در پی اعتراضات سال ۱۳۸۸، این روند ادامه پیدا نکرد.
از سال ۱۳۹۲ با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، فضا کمی بازتر شد و مناظرهها در صدا و سیما، بهویژه شبکه چهار تلویزیون از سر گرفته شد.
مناظرهها علاوه بر دوران انتخابات که در آن به طور سنتی فضا تا حدودی باز میشود، در زمان بالا گرفتن اعتراضات خیابانی مانند جنبش مهسا در سال ۱۴۰۱ نیز باب میشود. در جریان جنبش مهسا، موجی از مناظره و مباحثه و گفتوگو از طریق تربیونهای رسمی و به طور مشخص صدا و سیما پخش شد. البته به محض فروکش کردن بحران و کنترل نارضایتی و اعتراضات، به عبارتی فیتیله این نوع برنامههای جنجالی نیز پایین کشیده شد.
بعضی از مخاطبان و تحلیلگران، برنامههای جنجالی و منتقدانه صدا و سیما را «سوپاپ اطمینان نظام» میدانند که با هدف کنترل افکار عمومی و خالی کردن انرژی مردم از حرفهای ناگفته در برهههای حساس مورد استفاده قرار میگیرد.
منبع تصویر،FARARU
از کرسیهای آزاد اندیشی تا کلابهاوس و یوتیوب
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، سالهاست بر شکلگیری «کرسیهای آزاداندیشی» تأکید دارد. در همین راستا در سال ۱۳۸۵ «رادیو گفتوگو» با هدف مقابله با رسانههای خارجی تاسیس شد؛ هدفی که با توجه به بازتاب محدود این رادیو در جامعه، به نظر میرسد محقق نشده باشد.
در دومین سالگرد تأسیس «رادیو گفتوگو»، حسن خجسته، معاون وقت صدا و سیما، اعلام کرد هدف اصلی ایجاد این رادیو تحقق خواسته آقای خامنهای بوده است که بر پایه آن این رادیو باید «رقیبی برای رسانههای خارجی» باشد.
به گفته آقای خجسته که برادر همسر علی خامنهای است، هدف آنها این بود که با وجود چنین شبکه رادیویی «نیازی به کسب خبر از دیگر رسانههای خارجی احساس نشود». شواهد حاکی از آن است که رادیو گفتوگو در عمل نتوانسته مخاطبان را از شبکههای خارجی «بینیاز» کند و احتمالا ملاحظات و محدودیتها و خط قرمزها در شکست این پروژه بیتاثیر نبودهاند.
در حال حاضر گفته میشود پروژه «کرسی آزاد اندیشی» عمدتا به شبکه چهار تلویزیون دولتی ایران منتقل شده است.
به ادعای حسین رزاق، فعال سیاسی و از مدیران استودیو «پات»، مدیران و عوامل شبکه چهار «معمولاً افرادی هستند که مستقیماً از سوی بیت آقای خامنهای انتخاب میشوند یا با دفتر نشر آثار رهبر جمهوری اسلامی ایران ارتباط دارند» و مناظرهها و گفتوگوهای این شبکه نیز با اهداف فکری مشخص و «تحتنظر نهادهای وابسته به دفتر آقای خامنهای» برگزار میشود.
در جریان انتخاباتهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۳ نقش پلتفورم کلابهاوس بویژه برای مخالفان و حامیان تحریم برجسته شد.
حسین رزاق بر این باور است که پلتفورم کلابهاوس توانست فضای گفتوگو را از انحصار حاکمیت بیرون بیاورد و در اختیار جامعه، بهویژه معترضان قرار دهد.
آقای رزاق میگوید: «مقامهای حکومت تلاش کردند در این فضا نفوذ کرده و آن را کنترل کنند و مانع برگزاری بسیاری از نشستها شدند و بارها دستاندرکاران و برگزارکننده گفتوگوها را احضار و تهدید کردند.»
او با ادعای اینکه نهادهای امنیتی بهصورت هدفمند روی نفوذ در فضاهای رسانهای و مجازی کار میکنند، میگوید: «کلابهاوس در انتخابات ۱۴۰۰ توانست گفتمان تحریم را در جامعه گسترش دهد. حکومت از آن پس تمام توان خود را برای کنترل این فضا بهکار گرفت، نیروهایش را وارد این رسانه کرد و در نهایت، کلابهاوس تأثیرگذاری خود را از دست داد.»
پس از آن موج گفتگوها به یوتیوب رفت. «استودیو آزاد» از نخستین تولیدکنندگان حرفهای بود هرچند به گفته منابع مختلف، وزارت اطلاعات بارها مدیران آن را احضار کرده است.
علاوه بر کانالهای یوتیوبی و در کنار وبسایتهای خبری مانند انتخاب، جماران، اکوایران، همشهری و اعتماد که برنامههای مختلفی را ضبط و پخش میکنند، حزب اصولگرای «تمدن نوین اسلامی» نیز رسانه «حکمرانی» را راهاندازی کرده و مناظرههایی برگزار میکند.
منبع تصویر،KHABARONLINE
از چشم وزارت اطلاعات تا «چشم» زیبا کلام
در این مدت فضای بحثهای آزاد البته محدود و ناپایدار بوده است. غلامحسین کرباسچی، مدیر مسئول روزنامه هم میهن، اخیرا گفت که چند خبرنگار این روزنامه توسط اطلاعات سپاه احضار و تهدید شدهاند. او گفت حتی گزارشهای اجتماعی درباره زندگی مردم حساسیتزا شدهاند و دلیل احضار روزنامهنگاران همین گزارشهاست.
در همین فضا، دولت «لایحه مقابله با محتوای خلاف واقع» را پس از فشار افکار عمومی موقتا پس گرفت.
مرور سخنان و حرفهایی که در برخی گفتوگوها مطرح شده است بیانگر و گویای بخشی از تعارضهای سیاست رسانهای حکومت ایران است. به عنوان نمونه میتوان به سخنان مصطفی مهرآیین، جامعه شناس در گفتگو با میلاد دخانچی برنامه «جیوه» با عنوان «براندازی یا اصلاح جمهوری اسلامی» اشاره کرد.
آقای مهرآئین در این برنامه با ادعای ارتباط بعضی کانالهای بحث آزاد با حکومت گفت در «فضای حداقلی» که باز شده فقط قصد دارد حرفهایش را بزند وگرنه «باوری به این ساز و کارها ندارد و آنها را نتیجه بخش نمیداند».
مصطفی مهرآیین گفت: «من فقط میتوانم یک چیز را توضیح بدهم، ، جمهوری اسلامی طوفان شن است، وقتی حیات دفع شده… به عنوان یک محقق میتوانم فرایند دفن شدن زندگی را بیان کنم و بگویم جمهوری اسلامی حاصل جمعش شر مطلق شد. هزینه حفظ جمهوری اسلامی نابودی ایران است».
مصطفی مهرآیین ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ پس از نگارش نامه انتقادی به علی خامنهای، بازداشت و در۳۱ تیرماه با سپردن وثیقه آزاد شد و فعلا فعالیت رسانهای ندارد.
در نمونه دیگر حاتم قادری، استاد علوم سیاسی در گفتوگو با استودیو پات گفت: «جمهوری اسلامی ایران در سراشیبی سقوط است و خودش اپوزیسیون خودش شده …مثل روز روشن است که علی خامنهای اقتدار ندارد… مرگ سیاسی آقای خامنهای فرا رسیده. یکبار میشود جام زهر را سرکشید نه همیشه!»
سعید لیلاز، اقتصاددان، نیز در گفتوگو با استودیو «آزاد» گفته است: «نیم قرن هست که نظم سیاسی موجود تمام فشارش را روی ایران گذاشته و در داخل هم (حکومت به) یک نفر نیست که رحم کند، از دزدی، از غارت، از اتلاف منابع، از فقدان بهره وری ولی باز هم ماندند! باید بررسی کنیم که چطور شد شوروی ۷۴ سال و جمهوری اسلامی تقریبا نیم قرن ماندند».
صادق زیبا کلام، استاد علوم سیاسی، نیز در مناظره سایت انتخاب با عنوان «ایران در بن بست سیاسی» گفت: «کشور دچار یک انسداد سیاسی جدی است. ۸۰، ۹۰ در صد کشور امیدی به آینده این نظام سیاسی ندارند…این نظام یک ایدئولوژی دارد و برایش مهم نیست که مردم چه نظری دارند».
آقای زیبا کلام درباره اینکه چرا او را بخاطر سخنانش بازداشت نمیکنند توضیح داده است و سال گذشته در همین رابطه هم کتابی به نام «چرا شما را نمیگیرن و آخرش چی میشه؟» منتشر کرد. او گفت که با رسانههای داخلی و خارجی مصاحبه میکند و وقتی اطلاعات سپاه و قوه قضاییه او را منع کنند میگوید: «چشم».

حکومت چه فایدهای از مناظرهها میبرد؟
تردیدی نیست که در سالهای اخیر قدرت شبکههای اجتماعی و رسانهای روز به روز در فضای سیاسی و اجتماعی ایران افزایش پیدا کرده است. همزمان حکومت ایران نیز بیکار ننشسته و آنطور که رسما اعلام شده «ارتش سایبری ایران» یا همان «افسران جنگ نرم» نیز در این پهنه فعالیت گستردهای دارند. به گفته فرمانده پیشین سپاه پاسداران دوهزار «گردان» در فضای توییتر، اینستاگرام، تلگرام و … فعال هستند. بر اساس ادعای این فرمانده، این گردانها علاوه بر تبلیغ دیدگاههای حکومت ایران، «به شکل نامحسوس در بین مخالفان حکومت نیز در قالب و اشکال مختلف جریانسازی میکنند.»
حسین رزاق با اشاره به روند شکلگیری استودیو پات و مشکلاتی که نهادهای امنیتی برسر راه آنها قرار دادند، به بیبیسی فارسی گفت: «از آغاز فعالیت این رسانه، بارها توسط وزارت اطلاعات احضار شدیم و با موانع مختلف روبهرو بودیم. مجبور شدیم بخشی از برنامهها را بهصورت مخفی ضبط کنیم. وزارت اطلاعات به مهدی محمودیان از مدیران “پات” پیشنهاد داد که بیایید با ما کار کنید، ما به شما سوژه و مهمان میدهیم؛ فقط برخی موضوعات حساس را پوشش ندهید».
آقای رزاق با بیان اینکه پیشنهاد وزارت اطلاعات را رد کردهاند، میگوید: « براساس اطلاعاتی که داریم، چنین پیشنهادی به رسانههای دیگر هم داده شده و بعضی از آنها حاضر به همکاری شدند. بهطور کلی، وزارت اطلاعات هم رسانههای مستقیم خود را دارد و هم رسانههایی که غیرمستقیم تحت نفوذ آن فعالیت میکنند.»
او تاکید دارد که هدف اصلی نیروهای امنیتی از کنترل فضای رسانه کشور این است که مرجعیت رسانه را از خارج کشور به داخل منتقل کنند و در این مسیر، برخی چهرهها را بهعنوان “سلبریتی رسانهای” مطرح کردهاند و برخی از کارشناسان مستقل و منتقد مانند مصطفی مهرآیین، جامعه شناس را منزوی کردند».
حسین رزاق، دامنه فعالیت وزارت اطلاعات را محدود به مناظره و مسایل سیاسی نمیداند و معتقد است آنها دامنه فعالیتشان را گسترش داده و وارد حوزه تولید برنامههای سرگرمی و اجتماعی نیز شدهاند که ظاهرا در این زمینه موفقیتهایی هم داشتهاند.
در مجموع، با وجود محدودیتهای اطلاعرسانی و فشارهای امنیتی و سیاسی در ایران، شبکههای اجتماعی و برخی رسانههای نوظهور طی سالهای اخیر فضایی فراهم کردهاند که فعالان مدنی و سیاسی بتوانند دیدگاههای خود را مطرح کنند. بسیاری از نهادهای مدنی از این ظرفیت برای رساندن پیام خود به مخاطبان استفاده کردهاند و در برخی موارد نیز توانستهاند بر بخشی از گفتمان عمومی مورد نظر حکومت تأثیر بگذارند یا آن را به چالش بکشند.
نمونه برجسته این روند، جنبش «زن، زندگی، آزادی» است که بخش مهمی از بازتاب و گسترش آن از طریق همین پلتفورمها صورت گرفت و پیام آن فراتر از مرزهای ایران بازتاب پیدا کرد. پدیدهای که نشاندهنده تغییرات گسترده در نسبت دولت و جامعه و نقش رو به افزایش رسانههای نوین در شکلدهی به افکار عمومی است.


