عربستان سعودی با شاه فقید ایران روابطی دوستانه و گسترده داشت؛ بهگونهای که صدها دانشجوی سعودی در دانشگاه پهلوی شیراز درس میخواندند و هزاران سعودی ترجیح میدادند به جای اروپا (و لبنان در سالهای قبل از بحران) به ایران بیایند و باغی در تجریش یا ویلایی در شمال یا مشهد اجاره کنند و روزهایی را در هتلهای شیراز و اصفهان سر کنند. این دو کشور به صورت غیررسمی همپیمان بودند؛ با این حال ملک خالد، پادشاه وقت سعودی، از جمله نخستین رهبرانی بود که نظام اسلامی خمینی را به رسمیت شناخت؛ ولی خمینی از همان روز نخست تا مرگش (چنانکه وصیتنامهاش بازمیگوید) دشمن خونی سعودیها بود و از هیچ توطئهای علیه آنها فروگذار نمیکرد.
قصه دردناک رویاروییهای علنی رژیم خمینی با سعودیها در ایام حج و غیر حج را قبلا در ایندیپندنت فارسی روایت کردهام.
عربستان سعودی اولین بار در سال ۱۳۶۷ پس از حج خونین سال ۱۳۶۶ و به دنبال تظاهرات صدها پاسدار و آخوند و سر دادن شعارهای تند علیه خاندان سلطنتی سعودی و یورش به سفارتش در تهران، روابط دیپلماتیک خود را با جمهوری اسلامی ایران قطع کرد. در نخستین حمله به سفارت عربستان سعودی، دبیراول سفارت این کشور به دست تظاهراتکنندگان به قتل رسید.
از نظر تاریخی، در تیرماه ۱۳۶۶ پس از کشته شدن ۴۰۲ زائر از جمله ۲۷۵ ایرانی در درگیریهای شهر مکه، روابط ایران و عربستان سعودی تیره شد و تقریبا به مرز گسست رسید. معترضان در سال ۱۳۶۷ به خیابانهای تهران آمدند و به سفارت عربستان سعودی یورش بردند و دیپلماتهای سعودی را بازداشت کردند. سپس تنشها بالا گرفت و سفارت کویت نیز به آتش کشیده شد. در آن زمان موسی الغامدی، دیپلمات سعودی، در اثر جراحات وارده در تهران جان باخت و ریاض تهران را به تاخیر در انتقال او به عربستان سعودی متهم کرد.
مهاجمان به کنسولگری عربستان سعودی در تهران به رضا عبدالمحسن النزه، دیپلمات دیگر سعودی، نیز صدمات جدی وارد کردند. پس از مداوا نیروهای سپاه پاسداران او را دستگیر کردند و چند روزی در دست اطلاعات سپاه بود.
ملک فهد در آوریل ۱۹۸۸ (اردیبهشت ۱۳۶۷) روابط دیپلماتیک کشورش با ایران را قطع کرد.
یک سال پیش از حج خونین نیز مقامهای امنیتی سعودی تعدادی از زائران ایرانی را که به فرودگاه جده میآمدند، دستگیر کردند زیرا در بارهای این روستاییان اصفهانی مواد منفجره معروف به سی۴ (C4) پیدا شد؛ اما روح زائران بیچاره هم از این موضوع خبر نداشت. سعودیها بعد از بازجویی مختصری آنها را آزاد کردند و فقط رئیس کاروان و دستیارش را شش ماه در زندان نگه داشتند. آنها یک سال بعد و پس از حج خونین، در باب مواد منفجرهای که سپاه به عربستان سعودی فرستاده بود، اطلاعرسانی کردند.
سرانجام به ابتکار هاشمی رفسنجانی و ابراز علاقهمندی سعودیها، روابط دو کشور در سال ۱۹۹۱ (۱۳۷۰) از سر گرفته شد. اما بار دیگر پس از حادثه منا در پی ازدحام جمعیت در موسم حج ۱۳۹۴ که در آن تعداد زیادی از ایرانیان کشته شدند، روابط تیره شد. کمی بعد همان سال، در پی اعدام شیخ نمر النمر، از سرسپردگان ولایت فقیه که میخواست خمینی شیعیان سعودی شود، بسیجیها با هدایت مجتبی خامنهای به سفارت عربستان سعودی در تهران هجوم بردند، پرچم این کشور را پایین کشیدند و آنجا را آتش زدند. معترضان به ساختمان کنسولگری عربستان سعودی در مشهد نیز حمله کردند و بخشی از آن را به آتش کشیدند
البته تنشها تا این حد متوقف نشد، چرا که برنامه هستهای ایران به نگرانی عربستان سعودی از اینکه تهران به منظور تسلط بر منطقه خلیج فارس و تقویت حضور منطقهای خود در پی ساختن سلاحهای هستهای باشد، دامن زد.
با این همه روابط دو کشور همیشه حول محور بحران و دشمنی نمیگردید. برای مثال سعودیها از پیروزی خاتمی صادقانه استقبال کردند. ملک فهد و ولیعهدش عبدالله، پادشاه بعدی، پیروزی محمد خاتمی را در انتخابات سال ۱۳۷۶ را تبریک گفتند و ملک فهد دو سال بعد روی صندلی چرخدار به استقبال خاتمی رفت. ملک عبدالله هم در راس هیئتی ۱۰۰ نفره از تهران دیدار کرد و برای شرکت در ضیافت رفسنجانی به خانه او رفت. به این ترتیب پیروزی خاتمی به پایان نزدیک به ۲۰ سال تنش در روابط ریاض و تهران پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ منجر شد.
خاتمی در سال ۱۳۷۸ به عربستان سعودی سفر کرد. این اولین سفر یک رئیسجمهوری ایران به عربستان سعودی بعد از انقلاب بود و بهبود روابط دو کشور با توافقنامه امنیتی در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) تاجگذاری شد.
حتی بازیهای فوتبال بین تیمهای ملی عربستان سعودی و ایران که معمولا شاهد تنشهای بزرگی بود، با آمدن خاتمی فضای دوستانهای پیدا کرد؛ ولی از آنجایی که فضای ورزش مملو از سیاست بود، مسابقات تیمهای ایران و سعودی مدتی بعد با تنش و خشونت چه در سطح تیمی و چه در سطح باشگاهی همراه شد.
از طرح قتل الجبیر در واشنگتن تا مصالحه
مقامهای آمریکایی ۱۱ اکتبر ۲۰۱۱ (مهر ۱۳۹۰) فاش کردند که توطئه ایران برای بمبگذاری در سفارتخانههای اسرائیل و عربستان سعودی و ترور عادل الجبیر، سفیر عربستان سعودی در ایالات متحده، خنثی شده است.
در پایتخت آمریکا، مانند بسیاری از کشورهای غربی، بحث دائمی بر سر این بود و هست که بین دو قطب منطقه، عربستان سعودی یا ایران کدامیک قابلاعتمادترند؟ کدامیک از دو دولت بازتر و آیندهنگرتر است و کدامیک با تفکر قرونوسطایی تهدیدی برای امنیت منطقهای و بینالمللی به شمار میرود؟ البته موضع آنها در قبال ایران تا پیش از اوباما مغرضانهتر بود اما بعد از حادثه قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار سعودی، مواضع آمریکا و اروپا در قبال سعودیها هم مغرضانه شد؛ البته باراک حسین اوباما دست لطفی هم بر سر ولی فقیه و رژیمش کشید.
برای یک مقایسه منصفانه، بهتر است مسائل مربوط به دموکراسی و آزادیها را از بحث دور نگه دارم؛ زیرا این موارد در خارج از بلوک کشورهای لیبرال دموکرات در غرب، ژاپن و کره جنوبی و هند گسترش نمییابد؛ به این معنی که مقایسه بین عربستان سعودی و ایران محدود به سطح زندگی و رفاه اقتصادی در هر دو کشور و همچنین ثبات و مسائل حکمرانی معقول و حاکمیت قانون است.
از نظر استاندارد زندگی و رفاه، این مقایسه به تحقیقات زیادی نیاز ندارد تا بهسرعت نشان دهد که عربستان سعودی به عنوان یک دولت و اقتصاد آشکارا پیشرفتهتر از ایران است؛ دو کشوری که بزرگترین ذخایر انرژی در جهان را دارند. تولید سالانه عربستان سعودی ۸۰۰ میلیارد دلار است، در حالی که این رقم برای ایرانــ البته روی کاغذــ ۴۵۰ میلیارد دلار است و از آنجایی که جمعیت عربستان سعودی ۳۴ میلیون نفر است، در مقایسه با ۸۵ میلیون ایرانی، متوسط درآمد سرانه در عربستان سعودی را سالانه به ۲۳ هزار دلار میرساند، در حالی که متوسط درآمد سرانه سالانه در ایران کمتر از هفت هزار دلار است. به این معنی که درآمد یک شهروند یا مقیم در عربستان سعودی سه برابر درآمد یک شهروند ایرانی است (افراد غیر بومی در ایران افغانها هستند که با وضعی دردناک و تبعیضآمیز نان بخورونمیری به دست میآورند).
رونق اقتصادی عربستان سعودی به اشتغال بیش از ۱۰ میلیون کارگر خارجی منجر شده است، در حالی که ایران به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی و استاندارد زندگی، با کمبود نیروی کار، به ویژه نیروی متخصص مواجه است. کارگران خارجی در عربستان سعودی شامل صدها هزار کارگر از کشورهای لبنان، سوریه، فلسطین، مصر، تونس، اردن و یمن یا هند و فیلیپیناند. آنها در عربستان سعودی سعودی زندگی میکنند، هزینه خانوادههای خود را تامین میکنند و فرزندانشان با پول ارسالی پدر به تحصیل میپردازند.
در ایران پیش از ظهور سید روحالله کشمیری، ملقب به خمینی، بیش از یک میلیون کارگر و تکنسین و… از شبهقاره هند، فیلیپین، کره جنوبی، انگلستان، ترکیه و ایتالیا مشغول به کار بودند (به گفتههای اخیر منسوب به فائزه هاشمی در همین زمینه توجه کنید).
اگرچه ایران با مشکلات مالی مواجه است و شهروندانش مجبورند به هر سرزمین جایگزینی که میتوان به سویش سفر کرد مهاجرت کنند، رژیمی که رهبرش خواب هارونالرشید شدن میبیند و در مجتبایش مامونی دیگر را میجوید، از صرف بیتالمال برای تامین مالی شبهنظامیان وفادار به خود در سراسر منطقه باکی ندارد و آن را در صدر اولویتهایش قرار داده است. حالا جوانانی از پاکستان، افغانستان، عراق و لبنان، یمن و غزه از نایب امام زمان مزد میگیرند تا آتش آشوب را در منطقه را همواره مشتعل نگه دارند.
رژیم همچنین این شبهنظامیان را در کشورهای منطقه به انواع موشکها و پهپادهای انتحاری مسلح میکند و شبهنظامیان این موشکها را به سوی هر دولتی در منطقه که تهران رقیب خود بداند، شلیک میکنند.
خانه پدری در داخل هم از فروپاشی اقتصاد و کاهش مداوم قیمت ارز در رنج است. نرخ دلار آمریکا در ایران به ۵۰ هزار تومان هم رسید، در حالی که قبل از انقلاب تنها هفت تومان ارزش داشت. اقتصاد لبنان و سوریه نیز به دلیل ارتباط گسترده با رژیم اسلامی در حال افلاس و ورشکستگی است.
اما در حالی که مردم میهن ما هر روز در زیر فشار رژیم جهل و فساد و جور و دزدان حاکم نحیفتر میشوند، آنسوی خلیج فارس زندگی به گونهای دیگر ادامه دارد. سعودیها از مشارکت خود در اقتصاد جهانی لذت میبرند و برای تعطیلات به چهار سوی جهان سفر میکنند. پدران و پدربزرگهای ما به یاد میآورند که اهالی آنسوی خلیج فارس در روزگار پیش از فتنه خمینی اغلب در تعطیلات مسافر ایران بودند.
بیپولی زائران ایرانی هم در حج امسال چشمگیرتر از همیشه بود؛ همان زائرانی که تا قبل از خمینی، کسبه مکه و مدینه و جده از ورودشان جشن میگرفتند، چون پولدارترین زائران بودند. شهروند ایرانی که زمانی به چهار سوی جهان راه داشت، امروز برای رفتن به سومالی و بورکینافاسو و زیمبابوه هم باید با رنج بسیار ویزا بگیرد. به دلیل از دست رفتن اعتماد سایر دولتها به دولتهای انقلابی حاکم بر ایران، سوریه و لبنان و گذرنامههایی که صادر میکنند و نیز به سبب میزبانی رژیم از تروریستهای متحدش، برای اکثر کشورهای جهان هر ایرانی خطری بالقوه محسوب میشود؛ حال آنکه سعودیها و دیگر اهالی سرزمینهای آنسوی خلیج فارس، بهآسانی و چون ما تا پیش از فتنه، به هر سوی جهان با سرفرازی سفر میکنند؛ بی آنکه در صفهای طویل ویزا بایستند.
در مورد حاکمیت قانون و دولت کارآمد، سعودیها و همسایگانش در خلیج فارس به حفاظت از اموال فردی و اجتماعی متعهدند. در حالی که در ایران و کشورهای وابسته به آن، قانون هیچ ارزشی ندارد و شبهنظامیان از خشونت خود در همه اشکال قلدری از جمله قاچاق مواد مخدر و قاچاق کالا از طریق گذرگاههای غیرقانونی در ازای تعرفههای گمرکی پایین استفاده میکنند که زیانهای بسیاری بر اقتصاد کشور وارد میکند.
رشوه و سوءاستفاده از اموال عمومی از ویژگیهای رژیم ولایت فقیه و همعهدانش در منطقه است. در حالی که عربستان سعودی که دارای نظام پادشاهی سنتی است، به وسیله ولیعهدش که به دنبال اتخاذ یک مدل اقتصاد خدماتی برای کاهش وابستگی به نفت است، هر روز جوانتر میشود. مشابه مدلی که امارات با موفقیت به کار گرفت.
عربستان سعودی با سیستم جهانی اقتصاد در پیوند است و سالانه در اجلاس سران ۲۰ کشور (یعنی ۲۰ اقتصاد بزرگ جهان) شرکت میکند و با دولتهای دور و نزدیک روابط دوستانه دارد. در عربستان سعودی، رسانههای اجتماعی مانند توییتر، فیسبوک همچنین نتفلیکس، کالاهای اپل و سایر آژانسهای بینالمللی برای عموم بازند.
در خانه پدری اما یک دیکتاتوری آخوندی نظامی انقلابی در هیئت دولت روی کار است که به نظم جهانی احترام نمیگذارد، بلکه آن را نظامی ناعادلانه میداند که «یهودیان» آن را ساختهاند.
شهروندان میهن ما و شهروندان کشورهایی که با جنگ، شعارهای انقلابی و تهدید به هرجومرج تحت سلطه حکومتهای جائر و فاسدند، هر روز با مصیبتی تازه درگیرند. اینترنت نیمه بسته است و رسانههای اجتماعی ممنوع و فیلتر شدهاند. البته نایب امام زمان خود از انواع رسانههای اینترنتی به زبانهای مختلف بهره میبرد تا افکار انحرافی خود درباره خرد و پیشرفت را جهانگیر کند.
روزی که هر لبنانی، سوری یا مصری در جستوجوی امرار معاش مقصدی را برای مهاجرت انتخاب میکند، ره به ایران نمیبرد، حتی اگر به زور حزبالله و حماس و جهاد اسلامی روزی مرگ بر آمریکا و اسرائیل سر داده باشد. او با اتکا به شعور و قدرت بازو برای زندگی بهتر خانوادهاش شب و روز کار میکند و فعلا به هر قیمت شده خود را به دبی و جده و کویت و قطر میرساند.
امسال حج بهآرامی برگزار شد و برائت از مشرکین حقارتآمیز در چادر بعثه حج نایب امام زمان به ساعتی خاتمه یافت. پیام حج سیدعلی هم نه آن بود که پار و پیرار شنیدیم . باید صبر کرد و دید آیا مصالحه ریاض و تهران ازدواج دائم است یا متعهای زماندار که سرانجام به انفصال میکشد؟!