در آخرین سالهای دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، محدودیتهایی بر روی پوشش و سبک لباس به چشم میخورد که با شروع دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی کاهش یافت. داستانی که فرحناز در این رابطه تعریف میکند، روایت بخشی از این تغییرات در شکل پوشش زنان جوان در آن دوران است.
در ابتدای دوران اصلاحات، فرحناز در سن نوجوانی و به دنبال شیکپوشی، متفاوت بودن و پوشیدن لباس مد روز بود.
او خاطراتی از نسل جوانانی که در اواخر دهههای ۷۰ و اوایل ۸۰ زندگی میکردند، به اشتراک میگذارد؛ از موهای فرق وسط باز در زیر روسری هایی که تا حد ممکن به عقب رفته بودند تا مدل موی سبک «تن تن» برای دخترانی که جسارت بیشتری داشتند؛ از شلوارهای کوتاه معروف به «برمودا» و مانتوهای کوتاه و چاک دار که بخشی از اندام را نمایش میداد تا روسریهای حریر و ژرژت؛ همه روایتگر آرزوهایی که در میان محدودیتها شکل میگرفتند.
فرحناز میگوید حتی در محیط مدرسه که معمولاً محدودیتهای بیشتری وجود داشته، تلاش کرده که استایل خود را حفظ کند. او مانتوهای رسمی را که بسیار گشاد و بدقواره بودند، به مدلهای کوتاه و تنگ تبدیل میکرد و با کفشهای «آل استار» که یکی از انواع کفشهای ممنوعه بودند، ست میکرد.
اما این استایل منحصربهفرد همراه با چالشها و مخاطرات خود بود. بارها از جمله نمرههای انضباطیاش در مدرسه کاسته شد، اما هیچ یک از محدودیت ها باعث نشد تا او از شیوهی دلخواه سبک پوشش دست بکشد.
حالا بعد از ۴۰ سال جدال حکومت با پوشش زنان و تلاش گسترده اسلامگرایان برای تحمیل نوعی خاص از «حجاب اسلامی»، همین تصمیم مهم سران جمهوری اسلامی در سال ۵۷ به یکی از مهمترین پاشنههای آشیل حکومت تبدیل شده؛ جایی که یکسال پیش مهمترین چالش علیه این حکومت را ایجاد کرد. «بدحجابی» اتهامی که همواره زنان بسیاری در طی سالها با آن مواجه شدند، دلیل دستگیری و کشته شدن مهسا امینی هم بود، اتفاقی منجر به شروع اعتراضات به حجاب اجباری در ایران شد.
و سرکوب «بدحجابی» به شیوههای مختلف نه تنها منجر به حفظ و رعایت حجاب مطلوب حکومت نشد، بلکه در نهایت تا جایی پیش رفت که امروز در جای جای ایران، گاه حتی «مانتو و روسری» هم دیده نمیشود.