چرا و چگونه همواره پرسشهاییاند که مومنان هر دین با توجه به فرایض و آداب آن دین مطرح میکنند. در تقریبا همه موارد، چگونگی انجام آن فرائض و آداب طی قرنها تثبیت شده است و در نتیجه بحثانگیز نیست. بنابراین چرایی مسئله است که میباید با دقت بیشتر کندوکاو شود.
در این روزها که نزدیک به دو میلیون مسلمان از سراسر جهان خود را برای سفر حج آماده میکنند، این چرا میتواند معیاری باشد برای سنجش درک همگان از یکی از اصول اسلام.
برای اینکه ببینیم چرا به حج میرویم باید بپرسیم: حج چیست؟
این پرسش دو پاسخ دارد: پاسخ اسلامی تثبیتشده در تاریخ و پاسخ فروشندگان اسلام سیاسی.
پاسخ تثبیتشده در تاریخ اسلام از خطبه پیامبر در واپسین حج خود گرفته تا صدها رساله، خطبه و مقاله که فقهای اسلام از مذاهب گوناگون طی ۱۴۰۰ سال گذشته نوشتهاند، روشن است. حج یک فریضه فردی است. مسلمانانی که بالغ و عاقل و جایزالتصرف و مختارند، در صورتی که مستطیع نیز باشند، میباید این فریضه واجب را انجام دهند. مستطیع یعنی فردی که میتواند خرج زندگی خانوادهاش را برای یک سال تامین کند و در همان حال با بررسی کامل مطمئن شود که هفت همسایه در دست چپ و هفت همسایه در دست راست منزلش محتاج نان شب نیستند. او همچنین میباید حساب خود را با همگان تسویه کند و اگر بدهکار است، بدهی خود را بپردازد. اگر کسی را رنجانده است، از او طلب مغفرت کند. اگر ستمی کرده است، جبران کند. آن که به حج میرود، باید پاک و منزه و عاری از کین و نفرت باشد و به گفته ابوسعیدابیالخیر، آماده قضاوت نهایی الهی.
مسافر حج میباید نخست با خود و سپس با تمامی هستی در صلح باشد. او در واقع برهنه، مانند نخستین روز تولد، در برابر خداوند ظاهر میشود، برهنه از گناه و نیات سوء. احرام، پوشش سفیدی که جای هر لباس دیگری را میگیرد، نمادی از این معصومیت است.
با این حال، پاسخ دیگری نیز عرضه میشودــ پاسخ فروشندگان اسلام سیاسی. این پاسخ را کسانی میدهند که فراموش میکنند اسلام رابطه مومن و خدا را مستقیم و بدون دخالت فقها، شفیعان ادعایی و دمودستگاههای کلیسایی میخواهد. نگاه جهانشمول به اسلام را شیفتگان مسالک تمامیتخواه غربی وارد اسلام کردهاند.
چند روز پیش، این نگاه را آیتالله علی خامنهای، «رهبر عظیمالشان مسلمانان جهان»، در سخنرانی خود برای کارگزاران حج امسال عرضه کرد.
او گفت: «حج مسئلهای جهانی و تمدنی است.» به عبارت دیگر، حج فریضهای برای فرد مومن نیست و میبایست یک مقوله سیاسی تلقی شود.
او افزود: «هدف آن (یعنی حج) ارتقا امت اسلامی و اتحاد امت اسلامی در مقابل کفر و ظلم و استکبار و بتهای بشری و غیربشری است.» البته او نگفت منظورش از بتهای بشری و غیربشری چیست. آیا حکمرانان مستبد که خود را «فصلالخطاب» میپندارند، جزو بتهای بشریاند؟
به گفته آیتالله، «اگر حج نباشد، اسلام فرو خواهد پاشید.» آیا این ادعا نوعی تحقیر اسلام و امت اسلام نیست؟ در ۱۴ قرن گذشته در بسیار سالها و دههها، اجرای مناسک حج بهدلیل جنگهای داخلی مسلمانان، ناامنی در شبهجزیره و رقابتهای دودمانی ممکن نبود، اما امت اسلام دچار فروپاشی نشد. حتی وقتی قرامطه حجرالاسود یا سنگ سیاه کعبه را از مکه به بحرین بردند، امت اسلام همچنان در جای خود باقی ماند.
آیتالله میگوید: «خانه کعبه مایه قیام و قوام جوامع بشری است»؛ قیام برای چه و علیه چه کسی؟ آیا جوامع غیرمسلمان نیز قوام خود را مدیون خانه کعبهاند؟
«رهبر عظیمالشان مسلمانان جهان» مراسم حج را «فراخوان الهی» میخواند، درست مثل اینکه خداوند متعال رهبر یک حزب یا جنبش سیاسی است که پیروان خود را به راهپیمایی دعوت میکند.
او میگوید: «این فراخوان اهداف مهم و منافع کثیره دارد اما روشن نمیکند که منظورش کدام اهداف و منافع است.»
تنها هدفی که آیتالله عرضه میکند برگزاری مراسم، یا راهپیمایی سیاسی است که طی ۴۰ سال گذشته سبب برخورد میان بعضی زائران ایرانی و دیگر زائران شده است.
آیتالله برای روشنتر کردن منظور خود میگوید که حجاج باید «در مقابل رژیم صهیونیستی و قدرتهای استکباری اعلام حضور و قدرت کنند و در برابر ظالمان جهان سینه سپر کنند». اما در اینجا نیز آیتالله حج را تا حد یک گردهمایی سیاسی برای تبلیغ کینه و نفرت ادعایی خود از «رژیم صهیونیستی» و «شیطان بزرگ» تنزل میدهد. او سایر «ظالمان جهان» را معرفی نمیکند.
آیا جمهوری اسلامی که در صدر جدول اعدام در جهان قرار دارد، جزو ظالمان نیست؟ جمهوری خلق چین چطور؟ آیا فرستادن دو میلیون مسلمان اویغور به اردوگاههای کار اجباری ظلم به شمار نمیرود؟ آیا لازم است به یاد آوریم که روسیه قتلگاه بیش از ۲۰۰ هزار مسلمان چچنی و داغستانی بوده است و هماکنون نیز سرگرم اخراج مسلمانان تاتار از شبهجزیره کریمه است؟ آیا نیازی نیست که از کشتن دستهجمعی مسلمانان روهینگا در میانمار (برمه) و اخراج بیش از دو میلیون تن از آنان از روستاها و شهرهای خودشان سخنی به میان آوریم؟ اگر قرار است حج به صورت یک سلسله تجمعهای اعتراضی سیاسی درآید، آیا نباید از قوانین ضدمسلمانی که دولت کنونی هند وضع کرده است، سخنی بگوییم؟
روشن است که آیتالله هرگز جرئت نخواهد کرد از آن فجایع سخن بگوید زیرا که چین و روسیه و در مقیاس کمتر هند رژیم نامحبوب او را حفظ میکنند. سخن گفتن از برمه نیز ممنوع است زیرا نظامیان مسلط بر آن کشور تحتالحمایه خاقان چیناند.
در دیدار «رهبر عظیمالشان» با کارگزاران حج، یکی دو تن از حاضران از تبدیل سفر حج به بهانهای برای خرید کالاهای خارجی بدون پرداخت مالیات و تعرفه گمرکی انتقاد کردند. اما آیتالله که هوش و حواسش معطوف به تجمعهای اعتراضی سیاسی در مکه است، این انتقادها را بیمورد دانست. او گفت: «نگران بازارگردی حجاج برای خرید کالاهای بنجل بهعنوان سوغات نباشید.» البته ایشان نگفت چرا حجاج الزاما باید «کالاهای بنجل» بخرند، در حالی که بدترین بنجلها را در خود جمهوری اسلامی میتوان یافت.
یک سوال دیگر نیز مطرح میشود: آیا آیتالله میپذیرد که زائران ایرانی یا لااقل بخشی از آنان در مکه علیه جمهوری اسلامی تجمع اعتراضی به راه بیندازند؟ پاسخ او البته منفی خواهد بود؛ زیرا به گمان او، جمهوری اسلامی نهایت عدل و انصاف و ایمان است و بدینسان شخص ایشان تنها مرجعی است که ظالم و عادل را تعیین میکند.
طی چهار دهه گذشته، سیاسی کردن حج مهمترین عامل تنش در مناسبات جمهوری اسلامی با دولت عربستان سعودی، میزبان حجاج، بوده است. تنها در یک دوره کوتاه از زمان ریاستجمهوری علیاکبر هاشمی رفسنجانی و حجتالاسلام محمد خاتمی این تنش با ترفندی زیرکانه کاهش یافت. بر اساس این ترفند، گروهی از زائران ایرانی در نقطهای دور از مکه یک راهپیمایی نمایشی در برابر دوربینهای تلویزیونی انجام میدادند، بیآنکه مزاحم دو میلیون زائر دیگر بشوند. فیلمهای این راهپیمایی نمایشی بهعنوان راهپیمایی مومنان علیه صهیونیسم و شیطان بزرگ در مکه از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش میشد.
آیا امسال نیز از همان ترفند برای فقط آبروی «رهبر عظیمالشان» استفاده خواهد شد یا میباید منتظر دستاندازی تازه در مناسبات تازهعادیشده جمهوری اسلامی با عربستان سعودی باشیم؟ به گمان بسیاری از ناظران، امسال نیز از فرمول رفسنجانیــخاتمی استفاده خواهد شد و «رهبر عظیمالشان» پرچم خود را در جیب یا زیر عبا نگاه خواهد داشت.
تنزیل دین به یک مسلک سیاسی آفتی است که دیگر ادیان نیز با آن روبرو بودهاند. در مسیحیت، دین را به سطح «جنگهای صلیبی» پایین آوردند. یسوعیون (سربازان عیسی) با ایجاد شبکههای سیاسی، نظامی، بازرگانی و قاچاق و بهرهگیری از حربه «انکیزیسیون» (تفتیش عقاید) مجموعهای به وجود آوردند که کمترین شباهتی با مسیحیت نداشت.
در اسلام، سیاسی کردن دین را «تأسلم» میخوانند. تأسلم یعنی بهرهگیری از برچسب اسلامی برای همهجا و همهچیز و صرفا برای تامین و حفظ منافع دنیوی حکام مستبد. بدینسان از طب اسلامی، علم اسلامی، هنر اسلامی، فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی سخن میگویند و توصیف همه آن مفاهیم را به «رهبران عظیمالشان» که خود تعیین شده است، واگذار میکنند.
تأسلم را میتوان اسلامنمایی دانست. کافی است ریش بگذارید، پیشانی خود را با داغ مهر تزیین کنید، تسبیح عقیق بگردانید، کمی عربی بلغور کنید و اگر میخواهید در سطوح بالا قرار بگیرید، عمامه به سر بگذارید و مدعی شوید که اسلام فقط آنی است که شما میگویید. بدینسان، رابطه مستقیم میان مومن و آفریدگار که یکی از ویژگیهای اسلام است قطع میشود و تاجران تقوا، شفاعت و توکل غیرمستقیم بر بازار مسلط میشوند.
تأسلم رابطه کل جامعه مسلمان را با اسلام مغشوش میکند و مستبدان را بر کرسی حکومت مینشاند. اگر قرار است حج فرصتی برای یادآوری رنجهای مسلمانان باشد، آیا میتوان فراموش کرد که اکثر جنگهایی که بعد از جنگ جهانی دوم داشتهایم، مستقیم یا غیرمستقیم با شرکت کشورهای مسلمان بوده است؟ آیا تنها مسئله جهان یا امت اسلامی قضیه فلسطین است؟ آیا هماکنون دو گروه بهاصطلاح مسلمان در سودان سرگرم کشت و کشتار نیستند؟ آیا در حال حاضر دستکم هفت کشور مسلمان به صورت «سرزمینهای بیدولت» در نیامدهاند؟ چرا کشورهای مسلمان اکثریت ملل فقیر را تشکیل میدهند؟ چرا بیشترین شمار آوارگان و پناهجویان در سراسری جهان مسلماناند؟ چرا کشورهای مسلمان از نظر آزادیهای سیاسی، دینی و فرهنگی در قعر جدول جهانیاند؟ و چرا فاسدترین حکومتهای جهان را باید در «جهان اسلام» جستوجو کرد؟
تأسلم آفتی است که هم جامعه را فاسد میکند و هم اسلام را.
به گفته بسیاری از اسلامشناسان، مناسک حج درست به منظور فرار از این آفت عرضه شد. بدینسان در تاریخ اسلام، ماه ذیالحجه همواره ماه صلح بود؛ ماهی که در آن قبایل و عشایر و پس از آن امارات و دولتهای اسلامی سلاح بر زمین میگذاشتند. زائر حج نخست میباید با خود، یعنی با وجدان خود، در صلح باشد و سپس با دیگران و در واقع با تمامی هستی به صلح برسد. او در جریان حج، با مومنان از سراسر جهان آشنا میشد، از دردها و دغدغههای آنان خبر میگرفت و تجربیات خود را با تجربیات آنان مبادله میکرد. به عبارت دیگر، حج قرار بود حالوهوایی از صلح، برادری، صفا و دوری از کینه و عناد به وجود آورد که تنشهای احتمالی دیگر ماههای سال را کاهش میداد.
تأسلم اما، همانطور که در موعظه «رهبر عظیمالشان» دیدیم، حج را یک گردهمایی برای صلح و آشتی و صفا نمیداند. از دید او، یعنی در مسلک تأسلمی، حج مراسمی است برای رقص شمشیر؛ حتی اگر این شمشیرها چوبی باشند.