نوروز به گردش افتاد در شهرها. گمان نمیرفت که در روزگار قرنطینه با منع سفر، جریمهها و خطرها، باز ساز و آواز در کوچهها بپیچد، در نگاه نسترن. رسانههایی که مدام خبرهای تکراری از سیاست دارند رونقی نداشتند، اما ابتکارات شهرداریها موثر بود، فکرهای تازه هنرمندان همچون بازسازی خیابانهای قدیم و شادخواری کودکان کار، مجسمهسازان، بازیگران و نوازندگان را به صحنه خیابان کشید. نوروزی بیدخالت سیاست و حکومت، روشنتر از سال پیش بود.
اضافه شدن فیلمهای تلویزیونی – نیمی تکراری- افزودن برنامههای ورزشی، سریالهایی که گیراییهای پیشین را نداشتند و بیشتر شرح درگیری خانوادهها، طلاق، اعتیاد جوانان و زندان بودند. برخلاف بسیاری از سالها، سریالها و برنامههای ویژه، در جذب تماشاگر بیشتر، کمتر موفق بود. گرچه مانند همیشه پخش زنده مسابقات فوتبال فریادرس آمد.
کلاب هاوس، دنیای تازهای که دریچههایش، بدون منع و بند در دنیای مجازی باز شده، هنوز نوزادست اما روزهای تعطیل را به اعتیادآورترین شکلی پر کرد. علاوه بر اتاقهای هم سن و سالان و شنگولان بلکه مسایل حاد سیاسی هم اتاقهایی پیدا کرد و گاه بسیار گرم بود. سه گروه مشخص که نامهای اصولگرا و اصلاح طلب و برانداز دارند، فرصت کرده اند با تاسیس اتاقهای خود، به بازارگرمی انتخابات بپردازند، با تحریم یا تهدید. در اولین تلاش، دستگاه حاکمه برای جلوگیری از بحثهای سیاسی و حتی انتخاباتی وارد عمل شد. محمدرضا جلایی پور جامعه شناس که اولین اتاق را برای چنین بحثهایی پی ریخت و با دعوت از مصطفی تاجزاده فعال اصلاحطلب آن را به جلسه پرگفتگو و گرمی تبدیل کرد، فردای آن روز احضار شد. وی در یک پیام تصویری که در شبکه مجازی انعکاس وسیعی یافت با بازجویان خود سخن گفت و احتمال داد که او را به زندان اندازند اما تاکید کرد که جلو حرکت طبیعی جامعه مدنی را نمیتوان گرفت. ظهر روز احضار، جلایی پور به خانه برگشت.
دکههایی که دیگر دل ندارند
اگر از حال روزنامهها بپرسید، خیلی خوب نیستند و اگر از طنزنویسان و کارتونیستها و ستوننویسان بپرسیم قصهها دارند بگویند از فضای سرد روزنامهها و حکایت قدیمیهای روزنامهنگاری که دیگر این حرفه را ترک گفتند. برخی جوانتر و تازه از مدرسه درآمده جای خبرنگاران و گزارشگران با سابقه را گرفتهاند و انگار چنین تربیت شدهاند که هر تحمیلی حق حکومت است و هر محدودیتی هم دلایل قانع کننده دارد. میماند مجلات که به تعدادشان افزوده شده و رونق چاپخانهها و کاغذ فروشان را نگاه داشتهاند، اما به چه بهایی؟