رهبران مخالفان، چه در داخل و چه خارج از کشور میگویند که دیر یا زود جمهوری اسلامی را سرنگون میکنند و به «استبداد دینی» پایان میدهند. ایران بدون سختگیریهای «اسلامی»، تحقق آزادیهای سیاسی و مدنی و ساختار دموکراتیک قدرت، وعده اصلی کسانی است که این روزها از «انقلاب مردم ایران» علیه نظام حاکم صحبت میکنند.
در مقابل جمهوری اسلامی نه فقط در تبلیغاتش اصرار دارد که همه چیز را تحت کنترل دارد و مطلقا متزلزل نشده، بلکه «مردم ایران» هم مخالفتی با این نظام ندارند و اعتراضها، نتیجه فعالیت کشورهای دیگر و رقبای ژئوپولتیکی هستند که قدرت بینالمللی جمهوری اسلامی ایران، با منافع آنها در تضاد است.
جمهوری اسلامی در این چهار دهه، با انزوای جهانی روبهرو بوده و به یکی از ستیزهجوترین بازیگران در سطح خاورمیانه تبدیل شده است؛ تا آنجا که میزان انزوای بینالمللی ایران در این مدت، در تاریخ مدرن کشور ایران هرگز سابقه نداشته است.
رهبران نظام حاکم هم هر آنچه را در این شش ماه در کشور رخ داده، به پای همین نامحبوب بودنشان در سطح جهانی نوشتهاند و دستکم در تبلیغات علنی حاضر نشدهاند برای مردم عادی ایران که در اعتراضها شرکت کردند، نقش عاملیت قائل باشند و نارضایتی عمیق آنها را به رسمیت بشناسند.
اما در عمل هرگز شواهد روشنی برای ادعاهایشان ارائه نکردند و حتی در ارتباط با آنچه «نقش عربستان» در اعتراضها خوانده میشد، عمده ارجاعات به پوشش خبرهای اعتراضهای ایران در یکی از رسانههای فارسیزبان خارج از کشور به نام «ایران اینترنشنال» محدود ماند؛ استدلالی که در آن هیچ اشارهای به دلایل آغاز اعتراضها دیده نمیشود و تنها بر ادعای «تحریک» شهروندان ناراضی از سوی بازیگران منطقهای تکیه شده است.
در آستانه پایان ششمین ماه اعتراضها بخشی از همین تنها ارجاع طرفداران حکومت برای اصرار بر «نقش عربستان» نیز با تحول مهمی روبهرو شد و چنان که روزنامه والاستریت ژورنال به نقل از دیپلماتهای عربستانی و ایرانی نوشت، این کشور در پی توافق با ایران پذیرفته است که لحن رسانه منسوب به ریاض در پوشش اخبار ایران «ملایمتر» شود. هرچند که خود این رسانه میگوید محتوایش ارتباطی به روابط دو کشور ندارد.
در چارچوب روایت مورد ادعای جمهوری اسلامی، معترضان نه به دلیل نارضایتی، بلکه به دلیل تبلیغات دروغین رسانههای خارج از کشور «فریب» خوردهاند و به خیابان آمدهاند. گویی این شهروندان، تودههای بیهدف و اندیشهای هستند که بدون هرگونه قدرت تصمیمگیری از حداقل آگاهی عمومی محرومند و اگر این «فریب» نبود، معترضان هرگز به دلیل شرایط زندگیشان، محدودیتهای گسترده و فقدان آزادیهای مدنی و سیاسی یا شرایط دشوار اقتصادی، با جمهوری اسلامی مخالفت نمیکردند.
در نهایت، تلاش گسترده حکومت برای جاانداختن این ادعا که آنچه رخ داده کار «دشمنان خارجی» است، با دشواریهای بسیاری روبهروست و فارغ از سطح و میزان هرگونه دخالت احتمالی از سوی هر بازیگر خارجی، این روش حکومت موجب شده تا نه تنها برای راضی کردن نارضیان گامی برداشته نشود، بلکه حتی ریشههای این نارضایتیها هم به رسمیت شناخته نشوند.
به بیان ساده، شکافی که میان گروهی از شهروندان ایران و حکومت «جمهوری اسلامی» در شش ماه اخیر به شدت عمیق شده، در چارچوب تبلیغات رسمی حکومت اصولا وجود ندارد. و طبیعتا اگر یک طرف این مجادله وجود شکاف را نمیپذیرد، برای ترمیم آن نیز گامی بر نمیدارد.
در فقدان وجود چشماندازی برای اینکه حکومت بتواند دل معترضان را به دست بیاورد و آنها را راضی کند که از هر فرصتی برای اعتراض استفاده نکنند، پیدا کردن دلایلی مستند برای پذیرش ادعای تبلیغاتی حکومت مبنی بر اینکه آب از آب تکان نخورده و ایران امروز همان ایران شش ماه پیش است، ممکن نیست.
برعکس همه شواهد نشان میدهند که این شش ماه چنان اثرات عمیقی بر رابطه حکومت و شهروندان در ایران برجای گذاشته که بعد از بیش از ۴۰ سال حکومت روحانیون شیعه در ایران، صاحبان قدرت کماکان با تاریخیترین و جدیترین چالش سیاسی برای ادامه قدرتشان روبهرو شدهاند و این چالش بعد از شش ماه همانقدر جدی است که در اوج اعتراضهای خیابانی جدی بود.
آنچه در انتظار ایران، هرچه هست، متاثر از به نتیجه رسیدن این مجادله تاریخی و روشن شدن تکلیف این چالش بیسابقه خواهد بود که فعلا چشماندازی برای پایانش وجود ندارد؛ هر قدر که این مجادله سیاسی سرنوشتساز با خط پایان، فاصله داشته باشد.