تنها پنج کشوری که مستعمره اروپا نشدند؛ نقطه عطف پایان دوران استعمارگری کی بود؟

4

بر کسی پوشیده نیست که استعمار اروپا پروژه‌ای وسیع و اغلب ویرانگر بود که در طی چندین قرن تقریبا کل جهان را تحت سیطره فلان و بهمان قدرت اروپایی قرار داد. اما به درستی وقتی سخن از سیطره جهانی می‌آید دقیقا از چه سخن می‌گوییم؟

برای درک بهتر از مقیاس عظیم استعمار اروپایی، بهتر است بدانید که در دوران استعمارگری اروپا بین سال‌های ۱۵۰۰ تا سال ۱۹۶۰ میلادی، می‌توان گفت که فقط پنج کشور امروزی در جهان هیچگاه تحت کنترل جزئی یا کامل اروپا قرار نگرفته بودند.

تقریبا می‌توان گفت که جای جای این کره خاکی به طور کامل به مستعمره اروپا تبدیل شده یا اینکه تحت عناوین مختلفی مانند «تحت‌الحمایگی» یا «قیمومیت» قرار گرفته بودند. این موضوع شامل حال کل قاره آمریکا و تمام آفریقا به جز لیبریای کوچک نیز می‌شود. کشورهای خاورمیانه‌ای و آسیا نیز بین کشورهای اروپایی تقسیم شدند.

برخی دیگر از کشورها همچون ایران و مغولستان نیز تحت عنوان «حوزه‌های نفوذ اروپا» قرار گرفتند که به موجب آن، یک قدرت اروپایی آن کشور یا بخشی از آن را تابع نفوذ خود اعلام می‌کرد که فقط یک پله با استعمار فاصله داشته و در عمل فرقی با تسخیر کامل آن سرزمین نداشت.

دیگر مناطق چین مانند هنگ‌کنگ که ابتدا تحت کنترل بریتانیا بود بعدها به طور کامل در امپراتوری‌های اروپایی ادغام شدند. به همین دلیل است که می‌توان گفت که چین هم تا حدی تحت سلطه اروپا بوده است.

عربستان امروزی نیز روزگاری تحت سلطه نسبی اروپا قرار داشت. در اوایل دهه ۱۹۰۰ میلادی، بیشتر شبه جزیره عربستان از امپراتوری عثمانی به امپراتوری بریتانیا واگذار شد؛ اگرچه که بریتانیایی‌ها بخش زیادی از فضای داخل شبه جزیره را نسبتاً دست نخورده باقی گذاشتند.

بخش‌هایی از خود ترکیه امروزی نیز بین فاتحان اروپایی جنگ اول جهانی تقسیم شد، اگرچه ناسیونالیست‌های ترک تقریباً بلافاصله توانستند در جریان جنگ استقلال‌طلبی برای تاسیس ترکیه امروزی، فاتحان اروپایی را با موفقیت از آن سرزمین اخراج کنند.

فقط پنج کشور

با این حساب، تنها چهار کشور باقی‌ می‌مانند که کلا از استعمارگری اروپا جسته‌اند. البته یک کشور پنجم هم با اغماض در این گروه قرار می‌گیرد.

اول از همه ژاپن و کره هستند که تحت استعمار نبودند. این دو کشور به دلیل قدرت و برخورداری از اهرم دیپلماسی، و همچنین سیاست‌های انزواطلبانه‌‌ای که داشتند و شاید هم به دلیل بعد مسافت، توانستند با موفقیت از سلطه اروپا رهایی یابند.

تایلند نیز از این جهت در امان ماند که امپراتوری‌های بریتانیا و فرانسه تصمیم گرفتند که تایلند استقلال خود را حفظ کند و به عنوان منطقه حائلی بین «برمه» که تحت کنترل بریتانیا بود و «هندوچین فرانسه» باقی بماند. نا گفته نماند که ژاپن در دوران امپراتوری خود در اوایل قرن بیستم، هم کره و هم تایلند را مستعمره خود کرد.

بعد از آن، کشور لیبریا را داریم که قدرت‌های اروپایی آن را به حال خود گذاشتند. دلیل آن هم این بود که ایالات متحده از کشور لیبریا حمایت می‌کرد. لیبریا در اوایل دهه ۱۸۰۰ میلادی توسط بردگان آزاد شده در آمریکا که به آفریقا بازگشتند تأسیس شد. پروژه لیبریا عجیب و پیچیده بود؛ از یک طرف آمریکایی‌هایی که به آنجا نقل مکان کرده بودند به عنوان یک اقلیت ممتاز حکومت می‌کردند، و از طرف دیگر قدرت‌های ایالات متحده و اروپا، بردگان آزاد شده خود را به آنجا فرستادند. بهر حال می‌توان گفت لیبریا از سلطه اروپا در امان مانده است.